بررسی نشانه های ظهور 2

                              نشانه های ظهور منجی

           

             
انواع نشانه هاي ظهور.

همان گونه كه پيش از اين اشاره كرديم، نشانه هاي ظهور گوناگونند: كلى، جزئى، خاص، مجمل و كنايى، مقيد و مشروط به تحقق شرايط ديگر، منفصل و متصل، عادي و غير عادى.

بر شمردن همه اين اقسام، نه چندان مفيد است و نه لازم؛ چه آن كه بسياري از آنها، نشانه هاي قطعي ظهور نيستند. افزون، بر اين، از نظر سند و محتوا اشكال دارند و درستي و نادرستي آنها، خيلي روشن نيست. از اين روى، ما، به چند نوع از اقسام نشانه هاي ظهور كه مهم ترند و در روايات، روي آنها بيشتر تأكيد شده، اشاره مي كنيم آن گاه به بررسي مهم ترين آنها، بويژه نشانه هاي حتمي و متصل به ظهور مي پردازيم. و در پايان به اشكالها و شبهه هايي كه به نشانه هاي ظهور و پيش گويي آنها در روايات شده است، پاسخ خواهيم گفت.




1. نشانه هاي حتمي.
در ميان نشانه ها شماري از آنها به روشني به عنوان: (علائم حتمي ظهور)، ياد شده اند. منظور از نشانه هاي حتمي در مقابل غيرحتمى، ظاهراً آن است كه تحقق پديدار شدن آنها، بدون هيچ قيد و شرطى، قطعي و الزامي خواهد بود، به گونه اي كه تا آنها واقع نگردند، حضرت مهدى(ع) ظاهر نخواهد شد. اگر كسي پيش از واقع شدن نشانه هاي حتمى، ادعاي ظهور مهدى(ع) را بكند، ادعايي است نادرست.

در برابر اينها نشانه هاي غيرحتمي است، يعني مقيد و مشروط به اموري هستند كه در صورت تحقق آنها، به عنوان نشانه، پديد مي آيند. به عبارت ديگر، نشانه هاي غيرحتمى، شايد پديد آيند و شايد پديد نيايند و امام زمان(ع) ظهور كند. امامان معصوم(ع) به خاطر مصالحى، از پديد آمدن آنها در دوره غيبت، خبر داده اند.

گروهى، نشانه هاي حتمي را نشانه هايي دانسته اند كه در آنها (بداء) حاصل نمي شود. برخلاف نشانه هاي غيرحتمي كه ممكن است (بداء) حاصل شود و تغيير يابند و يا به كلي حذف شوند.

(ولعلّ المراد بالمحتوم مالابدّ من وقوعه ولايمكن ان يلحقه البداء.).

شايد منظور از حتمي آن باشد كه از پديد آمدن آن گريزي نيست و امكان ندارد كه (بداء) در مورد آن حاصل شود.

در روايتي (محتوم) در برابر (موقوف) به كار رفته است‏(61).

امام باقر(ع) در تفسير آيه شريفه:.

(ثم قضي أجلاً وأجل مسمّي عنده‏(62).).

مي فرمايد:.

(انّهما أجلان، أجل محتوم و أجل موقوف.

قال له حمران: مالمحتوم.

قال: الذي لايكون غيره.

قال: وما الموقوف.

قال: هو الذي للّه فيه مشية(63)....).

آنها دو هنگامند: هنگام محتوم و هنگام موقوف.

حمران از آن حضرت پرسيد: محتوم چيست.

فرمود: آن كه غير از آن نمي بوده باشد.

عرض كرد: موقوف چيست.

فرمود: آن (رخدادهايي است) كه در آنها مشيتي از خداوند است. شايد پديد آيند و شايد نيايند).

از ظاهر اين روايت و روايات به اين مضمون، استفاده مي شود كه منظور از (حتمى)، يعني قطعي و مسلم كه خداوند تغيير و تبديل آنها را اراده نكرده است.

البته بايد توجه داشت كه حتمي و يا مسلم و قطعي بودن وقوع اين نشانه ها، به اين معني نيست كه پديدنيامدن آنها محال است، بلكه به حسب فراهم بودن شرايط و مقتضيات و نبودن بازدارنده ها، پديد آمدن آنها اگر خداوند اراده كند، قطعي خواهد بود.

براي روشن شدن اين مطلب، بايسته مي نمايد شرح دهيم كه رخدادهايي كه از پديد آمدن آنها خبر داده شده سه حالت دارند:.

1. برخي از امور مسلم، به همان گونه كه خبر داده اند، پديد مي آيند و هيچ تغييري در آنها داده نمي شود. اين دسته از امور، حوادثي هستند كه شرايط اقتضاي آنها فراهم است و مانعي در كار نيست. چنين اموري را هر چند خداوند قادر است تغيير دهد و يا آنها را اصلاً بردارد، ولي چون مخالفت و تغيير و حذف آنها با اصول مسلم: (عدالت) (حكمت) و (لطف) خداوند ناسازگار است، تغيير آنها از سوي خداوند، محال خواهد بود. مانند ظهور حضرت مهدى(ع) كه امكان ندارد تغيير كند، يا اصلاً برداشته شود، چنانكه خداوند، توان به انجام ظلم را دارد، ولي انجام آنها بر وي محال است.

2. دسته اي از رخدادها، مانند حالت نخست، اموري حتمي و قطعي هستند، ولي تبديل و برداشتن آنها ناسازگاري با حكمت و عدالت خداوند ندارد. اين امور، هر چند از جهت اين كه اسباب و شرايط ايجاد آنها، وجود دارد و باز دارنده اي هم بر سر راه پيدايش آنها نيست و از اين جهت، حتمي هستند، ولي هيچ اشكالي ندارد كه اراده خداوند آنها را تغيير دهد، يا آن را بردارد. نشانه هاي حتمي ظهور، از اين گونه اند يعني از نظر فراهم بودن شرايط و مقتضيات در آن زمان، پيش بيني شده با نبودن بازدارنده بر سر راه پديد آمدن آن، تحقق آن قطعي و الزامي خواهد بود. با اين حال، امكان دارد به اراده خداوند، تغيير كنند و يا محقق نشوند، پس حتمي بودن، به معناي آن نيست كه محال است رخ ندهند.

3. دسته اي از رخدادها، آنهايي هستند كه پديد آمدن آنها، در صورتي كه بازدارنده اي پيش نيايد و يا مقتضيات آنها موجود باشد، واقع خواهند شد. شمار زيادي از نشانه هاي ظهور كه در روايات، پديدار شدن آنها در طول دوره غيبت، پيش بيني شده است و به عنوان نشانه هاي غير حتمي شمرده مي شوند، از اين گونه اند؛ از اين روي امكان دارد، پديد آيند و امكان دارد پديد نيايند.

بنابراين، مي توان نتيجه گرفت كه نشانه هاي حتمى، از جهت فراهم بودن شرايط و نبودن بازدارنده ها، پديد خواهند آمد. ولي محال نيست كه خداوند آنها را تغيير دهد.

از آن جا كه در روايات فراوانى، امامان(ع)، بر مسلم بودن پديد آمدن آنها تأكيد كرده اند، مي توان گفت كه اراده خداوند، بر پديد آمدن آنهاست‏(64).

اين نشانه هاي حتمي به چه مقدارند در روايات اختلاف است. در شماري از اخبار، نشانه هاي حتمي ظهور، پنج عدد شده اند.

عمربن حنظله مي گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود:.

(لايخرج المهدي حتي تطلع مع الشمس آية(65).).

در اين روايت، گرچه تعبير (حتمى) به كار نرفته، ولي از سياق آن پيداست كه تا چنين نشانه اي با خورشيد ظاهر نشود، حضرت مهدى(عج) ظهور نخواهد كرد.

در ميان نشانه هايي كه بدانها اشاره كرديم، حتمي بودن نشانه هاي پنجگانه: خروج سفيانى، خروج يمانى، صيحه آسمانى، قتل نفس زكيه و خسف در بيداء روشن است، زيرا از روايات فراواني كه در ميان آنها روايات صحيح نيز وجود دارد، حتمي بودن آنها استفاده مي شود.

نعماني مي نويسد:.

(... ثم حققوا كون العلامات الخمس التي اعظم الدلائل والبراهين علي ظهور الحق بعدها، كما بطلوا امر التوقيت‏(66).).

سپس نشانه هاي پنجگانه را كه بزرگ ترين دليل و نشانه بر آشكار شدن حق است، ثابت كرده اند همان گونه كه مسأله مشخص كردن زمان معيّن را براي ظهور، باطل كرده اند.

نعمانى، در اين سخن، ضمن آن كه بر مسلم بودن علائم پنجگانه تاكيد مي ورزد، آنها را بزرگ ترين و مهم ترين نشانه هاي ظهور نيز مي داند.

ولي حتمي بودن ساير نشانه ها مورد اشكال است؛ زيرا نشانه هايي همچون طلوع خورشيد از مغرب، نداء و اختلاف بين حاكمان بني عباس، از رواياتي مانند روايت ابي حمزه استفاده مي شوند كه مرسله است و نمي توان بر آن اعتماد كرد. افزون بر اين، چنانكه خواهيم گفت، احتمال مي رود منظور از (نداء)، همان صيحه آسماني باشد كه از نشانه هاي پنجگانه بود و (طلوع خورشيد از مغرب) نيز، گذشته از ضعف سند آن، بر ظهور خود حضرت مهدى(ع) تطبيق شده است. از آن جا كه اين نشانه ها در برخي روايات در رديف (و خروج القائم من المحتوم) آمده اين احتمال وجود دارد كه از نشانه هاي حتمي برپايي قيامت، باشند نه نشانه هاي ظهور.

همچنين روايت (ظاهر شدن دستي با خورشيد) اولاً، زيادبن مروان‏(67) در سند روايت توثيق نشده، ثانياً، در برخي از نسخه ها، به جاي (كف يطلع من السماء)، كسف يطلع من السماء) است؛ از اين روى، احتمال دارد، مراد پديد آمدن كسوف باشد(68).

(ظاهر شدن نشانه اي با خورشيد)، كه به عنوان نشانه حتمي ذكر شده، سخن معصوم(ع) نيست، سخن ابن عباس است.

غير از اين مواردي كه ياد كرديم، موارد ديگري نيز در كتابهاي روايى، به عنوان نشانه هاي حتمي آمده، ولي با توجه به اسناد ضعيف آنها، نمي توان به حتمي بودن آنها، بلكه به اصل نشانه بودن آنها مطمئن شد بر همين اساس، شيخ مفيد، اصل تقسيم نشانه ها به حتمي و غيرحتمي را امري مسلم دانسته، ولي بر اين باور است كه حتمي بودن همه آنها روشن نيست‏(69). بنابراين ظاهراً علائم حتمي ظهور همان پنج تا است كه در ادامه مقاله آنها را مورد بحث قرار خواهيم داد.




2. نشانه هاي متصل به ظهور.
برابر روايات، شماري از علائم ظهور، متصل به ظهور خواهند بود، به گونه اي كه بين آنها و ظهور فاصله زيادي نباشد. البته اين كه فاصله آن نشانه ها، تا ظهور چه مدت و يا چند روز است. به راستي روشن نيست، ولي قدر مسلم آن است كه فاصله زياد نيست و احتمالاً، مجموعه نشانه هاي متصل به ظهور، در همان سال ظهور، يا سال پيش از آن رخ مي دهند. از پديدار شدن نخستين نشانه متّصل، تا ظهور مهدى(ع) نشانه ها همچون حلقه هاي زنجير بدون فاصله پي در پي پديد مي آيند، چنانكه در روايتى، محمد بن صامت از امام صادق(ع)، پس از آن كه برخي نشانه ها را امام(ع) بيان كرده بود، پرسيد: فدايت شوم مي ترسم اين امر (تحقق نشانه هاي ظهور مهدى) به طول انجامد.

امام (ع) فرمود:.

(لا، انّما (هو) كنظام الخرزَ يتبع بعضه بعضا(70).).

نه محققاً، همچون مهره هاي تسبيح، يكي پس از ديگر مي آيد.

حتي در مورد برخي از نشانه هاي متصل به ظهور، مقدار فاصله آن با ظهور نيز، بيان شده است. امام باقر(ع) درباره قتل نفس زكيه، فرمود:.

(ليس بين قيام القائم(ع) و قتل النفس الزكية اكثر من خمس عشرة ليلة(71).).

فاصله ميان كشته شدن نفس زكيه و قيام قائم بيش از 15 شب نيست.

خروج سفياني و يماني نيز، برابر آنچه از روايات استفاده مي شود(72). در يك محدوده زماني در آستانه ظهور صورت مي گيرد و فاصله آن تا قيام قائم(ع)، از پانزده ماه، بيشتر نخواهد بود(73). در روايات، فاصله يك سال، 9ماه‏(74) و هشتم ماه هم گفته شده است‏(75).

بر اين اساس، ترديدي نيست كه شماري از نشانه هاي ظهور، كه بيشتر نشانه هاي حتمي نيز هستند، نزديك ظهور و متصل به آن واقع مي شوند.

در برابر، نشانه هاي فراواني وجود دارند كه از پيدايش آنها در عصر غيبت خبر داده شده، ولي پيوستگي به ظهور معلوم نيست. چه بسا، با فاصله زياد، از ظهور مهدى(ع) واقع شوند. چنانكه شماري از نشانه ها، همچون از هم گسستن بني اميه و بني عباس، خروج ابومسلم خراسانى، اختلاف بين مسلمانان و بين بني عباس و اشغال منطقه جزيره، توسط تركها و بسته شدن پل بر روي دجله و... بر فرض نشانه بودن آنها، سالها، بلكه قرنها ست كه از وقوع آنها مي گذرد.




3. نشانه هاي غير عادي.
تحقق نشانه هاي ظهور، همچون واقع شدن ساير پديده ها، به روال طبيعي و عادي است، ولي پيش گويي برخي از آنها، به گونه اي در اخبار بازتاب يافته، كه به نظر مي رسد، واقع شدن آنها به طور عادى، غير ممكن مي نماد و تحقق آنها، به صورت غيرطبيعي و در چهارچوب معجزه خواهد بود. مثلاً، (طلوع خورشيد از مغرب)، (ظاهر شدن دست و يا نشانه اي با خورشيد در آسمان) (صيحه آسمانى) و... اگر همان معناي ظاهري آنها مراد باشد، بايد به گونه معجزه رخ دهند، زيرا پديدار شدن چنين امورى، عادتاً ممكن نيست. البته شايد برخي از اين نشانه ها معناي كنايي و رمزي داشته باشند و اشاره به رخدادهايي كه پيدايش آنها، عادتاً، امكان دارد(76). و برخي از آنها نشانه نباشند و در درستي آنها ترديد باشد كه در جاي خود به آنها اشاره خواهيم كرد. با اين حال، بخشي از نشانه هاي ظهور و يا دست كم، شمار اندكي از آنها، به گونه معجزه رخ خواهند داد.

اكنون، بايد ديد آيا تحقق هر امري غيرعادى، مي تواند معجزه باشد.

آيا هر حادثه اي كه ظاهراً ممكن نيست، حتماً معجزه است فرقي نمي كند بين نوع حوادث.

از باب نمونه، از (خروج دجال) و (صيحه آسمانى) به گونه اي خبر داده شده كه در ظاهر تحقق آنها، ممكن نيست. آيا مي توان پديدار شدن اين گونه نشانه ها را معجزه دانست.

يا اين كه فرق است بين حوادث مثبت و منفي و فرق است بين اموري كه در جهت باطل و تأييد آن صورت مي گيرد و اموري كه براي اثبات حقانيت حق و اقامه حجت بر آن واقع مي شوند.

معجزه چهارچوب خاصي دارد. تحقق هر امري را كه صرفاً غيرعادي باشد، نمي توان معجزه دانست؛ زيرا معجزه، با انگيزه هاي صحيح و الهي و در شرايط خاص صورت مي گيرد و بر اين اساس، تنها نشانه هايي كه در راستاي تقويتِ حق و تأييد ظهور و قيام مهدى(ع) باشد و تحقق آنها به صورت عادي ممكن نباشد، معجزه خواهند بود، نه هر حادثه غيرعادى، تا چه رسد به حوادثي كه سبب تقويت باطل شود.


--------------------------------------------------------------------------------

1. (عهد عتيق)، مزامير مزمور ، مزمور 96؛ (عهد جديد)،انجيل متى، باب‏24.

2. (بحارالأنوار)، محمد باقر مجلسى، ج‏52/212، مؤسسة الوفاء، بيروت؛ (بقية اللّه)، جمعي از نويسندگان 169/، نشر آفاق.

3. (كتاب الغيبة)، محمدبن ابراهيم نعماني 251/، مكتبة الصدوق، تهران.

4. (همان مدرك) 255/.

5. (سنن ابو داود)، سليمان بن الأشعث السجستاني ج‏4/109 حديث 4292، دار احياء السنة النبوية، بيروت.

6. (سنن ابو داود)، سليمان بن الأشعث السجستاني ج‏4/109 حديث 4292، دار احياء السنة النبوية، بيروت.

7. (بحارالأنوار)، ج‏52/.

8. (تاريخ الغيبة الكبرى)، سيد محمد صدر، ج‏2/472، مكتبة الأمام اميرالمؤمنين(ع)، اصفهان.

9. (تاريخ الغيبة الكبرى)، سيد محمد صدر، ج‏2/472، مكتبة الأمام اميرالمؤمنين(ع)، اصفهان.

10. (تاريخ الغيبة الكبرى)، سيد محمد صدر، ج‏2/472، مكتبة الأمام اميرالمؤمنين(ع)، اصفهان.

11. (تاريخ الغيبة الكبرى)، سيد محمد صدر، ج‏2/472، مكتبة الأمام اميرالمؤمنين(ع)، اصفهان.

12. (همان مدرك)474/.

13. (همان مدرك)474/.

14. (همان مدرك)459/.

15. (كتاب الغيبة) 247/ - 283.

16. (بحارالأنوار)، ج‏5/210، 211.

17. (اصول كافى)، محمدبن يعقوب كلينى، ج‏1/536، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت.

18. سوره (اسراء)، آيه 17/.

19. (اصول كافى)، ج‏1/537.

20. (همان مدرك)536/.

21. (دراسات في ولاية الفقيه)، حسينعلي منتظرى، 1/243.

22. (تحف العقول)، ابن شعبه حرانى، 229/، مؤسسه اعلمى، بيروت.

23. (بحارالأنوار)، ج‏52/235.

24. نام شهري است در هند و در نزديكي غزنه (غزنه اكنون در افغانستان واقع است) كه مردمان آن از دير باز مسلمان بوده اند. ر . ك (مراصد الاطلاع)، ج‏3/1105.

25. جزيره كاوان، يا جزيره بني كاوان، جزيره بزرگي بوده در خليج فارس، بين عمان و بحرين كه داراي روستاها و كشتزارهايي بوده و اكنون مخروبه است. ر . ك: (مراصد الاطلاع)، ج‏1/333.

26. (آبر) يكي از روستاهاي سجستان است. ر.ك: (مراصد الاطلاع)، ج‏1/.

27. (فرهنگ معين)، محمد معين، ج‏5/445. اميركبير، تهران.

28. (همان مدرك) ج‏6/2313.

29. جيلان، همان گيلان است كه نام سرزمين وسيعي از كرانه هاي بحر خزر است كه شامل شهرهاي زيادي از منطقه طبرستان مي شود. ر.ك: (مراصد الإطلاع)، ج‏1/368.

30. (كنزالعمال) حسام الدين هندى، ج‏11/205، 206، 348، 386، مؤسسة الرسالة، بيروت؛ (سنن أبي داود)، ج‏4/94- 125؛ (كمال الدين) شيخ صدوق 525/؛ (سنن ابن ماجه)، ج‏2/1370؛ (كشف الغمة)، ج‏3/281.

31. (بحارالأنوار)، ج‏52/209.

32. (تاريخ الغيبة الكبرى)، ج‏2/248.

33. (همان مدرك)476/.

34. (سنن ابن ماجه)، ج‏2/1347؛ (بحارالأنوار)، ج‏52/227؛ (كنزالعمال)، ج‏11/205.

35. (نور مهدى)، جمعي از نويسندگان، مقاله آقاي دواني 70/، نشر آفاق؛ (دادگستر جهان) اميني 220/.

36. (تاريخ الأمم والملوك)، محمدبن جرير طبرى، ج‏7/25؛ (الكامل في التاريخ)، ابن اثير، ج‏6/249، دار صادر، بيروت؛ (الأعلام)، خيرالدين زركلى، ج‏4/303، دارالعلم للملايينِ، بيروت.

37. ( الكامل في التاريخ)، ج‏7/553.

38. (منتخب الأثر)، لطف الله صافى، 458، داورى، قم.

39. (الأغانى)، ابوالفرج اصفهانى، ج‏17/342، دارالكتب العلمية، بيروت.

40. (مقاتل الطالبيين) ابوالفرج اصفهانى) 164/.

41. (سنن أبي داود)، ج‏4/106 - 109.

42. (الجامع الصحيح)، معروف به (سنن ترمذى)، محمدبن عيسي بن سورة، تحقيق ابراهيم عطره عوض، ج‏4/505، دار احياء التراث العربى، بيروت؛ (كشف الغمة)، ج‏3/266.

43. در كتاب (معجم احاديث المهدى)، از بيش از چهارصد منبع شيعه و سنى، كه مجلدات آن به هزار جلد مي رسد، اين روايات، گرد آمده است. ر . ك: (مجموعه مقالات و گفتارها پيرامون حضرت مهدى) 203/.

44. (علامات الظهور و الجزيرة الخضراء)، سيد جعفر مرتضي عاملي 79/، منتدي جبل عامل اسلامى، قسم الطباعة والنشر، قم.

45. (ارشاد)، شيخ مفيد، ج‏2/368، چاپ شده در مجموعه (مصنّفات شيخ مفيد)، ج‏11/368، كنگره جهاني هزاره شيخ مفيد.

46. (كتاب الغيبة)، نعمانى، 182/.

47. (كشف الغمة في معرفة الأئمة)، علي بن عيسي بن ابي الفتح اربلى، ج‏3/248، دارالكتب الأسلامى، بيروت.

48. (ارشاد) ج‏2/370.

49. (بحارالأنوار)، ج‏52/182.

50. (كتاب الغيبة)، شيخ طوسي 425/، مؤسسه معارف اسلامى، قم.

51. (بحارالأنوار)، ج‏52/103.

52. (منتخب الأثر) 124/، 224، 226.

53. (منتخب الأثر) 124/، 224، 226.

54. (ارشاد)، ج‏2/379.

55. (منتخب الأثر) 469/ - 421؛ (بحارالأنوار)، ج‏52/180 - 279؛ (كنزالعمال)، ج‏11/205 - 348؛ (سنن ابي داود)، ج‏4/106 - 109.

56. (ارشاد)، ج‏2/368؛ (المسائل العشر)، چاپ شده در (مصنفات شيخ مفيد) ج‏3/122، كنگره هزاره مفيد.

57. (بحارالأنوار)، ج‏52/279 - 180.

58. (البرهان في علامات مهدي آخر الزمان)، علاءالدين هندي 183/ - 120، مطبعه خيام، قم؛ (الصواعق المحرّقه)، احمدبن حجر هيثمي مكي 161/ - 167،محمّديه، قم.

59. (بحارالأنوار)، ج‏52/256 - 260؛ (كمال الدين) شيخ صدوق 280/ - 289.

60. (كتاب الغيبة)، نعماني 282/.

61. (بحارالأنوار)، ج‏52/249.

62. سوره (انعام)، آيه /2.

63. (وافى)، ج‏2/444؛ (بحارالأنوار)، ج‏52/249.

64. (علامات الظهور والجزيرة الخضراء) سيد جعفر مرتضي عاملي 57/ - 69.

65. (بحارالأنوار)، ج‏52/217.

66. (كتاب الغيبة)، نعماني 282/.

67. (جامع الرواة)، محمدبن علي اربلى، ج‏1/338، دار الأضواء، بيروت.

68. (بحارالأنوار)، ج‏52/233.

69. (ارشاد)ج‏2/370.

70. (بحارالأنوار)، ج‏52/235.

71. (كتاب الغيبة)، شيخ طوسى، 440/.

72. (ارشاد)، ج‏2/375.

73. (بحارالأنوار)، ج‏52/248.

74. (همان مدرك)215/، 216.

75. (كمال الدين) 651/، (كنزالعمال) ج‏14/272 ح‏3869.

در روايتي از امام صادق(ع) مي خوانيم:.

(السفياني من المحتوم و خروجه من اول خروجه الي آخره خمسة عشرة شهراً سنة اشهر يقاتل فيها، فاذا ملك الكور الخمس، ملك تسعة اشهر ولم يزد عليها يوماً) بحارالأنوار) ج‏52/248.

خروج سفياني از نشانه هاي حتمي است. مدت خروج وى، از ابتداي خرج تا آخر، پانزده ماه به درازا مي كشد. شش ماه از آن را مي جنگد تا به بر شهرهاي پنج گانه مسلط گردد و نُه ما بدون يك روز اضافه حكومت مي كند.

براساس اين روايت، جمع بين پانزده ماه، نُه ماه و شش ماه كه در روايات آمده به اين است كه بگوييم فاصله خروج سفياني تا ظهور، 15 ماه است، ولي با توجه به اين كه شش ماه آن را صرف مبارزه مي كند تا به حكومت مي رسد، مدت حكومت و تسلط وي نُه ماه خواهد بود.

76. شهيد مطهري احتمال داده است كه منظور، وقوع انقلاب اسلامي و هجرت امام خميني از پاريس به ايران است. ر.ك: (پيرامون جمهوري اسلامى) 86/.

اگر خدا بخواهد،ادامه دارد....